Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (1840 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Sind wir vollzählig? U همه کاملا اینجا هستند؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Was haben Sie hier zu suchen? U اینجا چه می خواهید؟ [آمده اید اینجا برای چه؟]
hier <adv.> U اینجا
hier zu Lande <adv.> U در اینجا
hierzulande <adv.> U در اینجا
Ich kann es von hier sehen. U از اینجا میبینمش.
Halten Sie hier. U اینجا بایستید.
Gefällt es dir hier? U از اینجا خوشت می آد؟
bis zur Mauer hin. U [از اینجا] تا دیوار.
Von hier ab U از اینجا [به جلوتر]
so weit U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
bis hierher U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Hinaus mit ihnen! U بروند بیرون [از اینجا] !
bis jetzt U اینقدر [تا اینجا ] [تا اکنون]
Lass uns raus hier! U برویم از اینجا بیرون!
Er ist nicht da. U او [مرد] اینجا نیست.
Hier warten. U اینجا منتظر بشوید.
Nicht rauchen. U [اینجا] سیگار نکشید.
Hier erhältlich. U اینجا می توانید بگیرید.
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Bitte hier anstellen. U لطفا اینجا صف بگیرید.
Hier wohne ich. U اینجا من زندگی میکنم.
Klar so weit? U تا اینجا همه چیز را می فهمی ؟
Gibt es Parkplätze in der Nähe? U پارکینگ نزدیک به اینجا هست؟
Es ist immer etwas los! U اینجا همیشه خبری است!
Wie komme ich zur Autobahn? U چطور از اینجا به شاهراه بروم؟
Ich muss hier aussteigen. U باید اینجا پیاده بشوم.
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Begriff hier eingeben! واژه را اینجا وارد کنید!
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Du hast hier nichts zu suchen! U تو بیخود می کنی اینجا باشی !
Bitte hier warten. U لطفا اینجا صبر کنید.
Sind Sie auf Geschäftsreise? U کاری دارید اینجا؟ [تجارت]
Darf ich hier sitzen? U اجازه دارم اینجا بنشینم؟
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Wo ist das nächste Kasino? U نزدیکترین کازینو به اینجا کجاست؟
Er hat sich Hals über Kopf auf den Weg hierher gemacht. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Da [hier] scheiden sich die Geister. U در اینجا افکار [نظریه ها] با هم فرق می کنند.
Bitte halten Sie für 10 Minuten hier. U لطفا ۱۰ دقیقه اینجا صبر کنید.
Bitte halten Sie für einen Moment hier. U لطفا یک لحظه اینجا صبر کنید.
Spricht jemand hier Persisch? U کسی اینجا فارسی حرف میزند؟
Hier riecht es nach alten Leuten. U اینجا بوی آدمای قدیمی رو میده.
Es ist viel los. U اینجا فعالیتهای زیادی [گوناگونی] است.
Hier umsteigen nach Basel? U به بازل اینجا عوض کنم؟ [روزمره]
Es ist nichts Besonderes los. U اینجا خبر [اتفاق] ویژه ای نیست.
Darf ich hier essen? U اجازه دارم اینجا غذا بخورم؟
So weit die Theorie. U تا اینجا راجع به این فرضیه بس است .
Darf ich hier parken? U اجازه دارم [می توانم] اینجا پارک کنم؟
Der Kratzer [die Beule] war schon hier. U خراش [فرورفتگی در اثرضربه] از قبل اینجا بود.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Hier entwerten. U بلیط [کارت پارکینگ] را اینجا باطل کنید.
'Ich bin spätestens um Mitternacht wieder da.' 'Versprochen?' 'Ja.' U من منتهی تا نیمه شب به اینجا بر میگردم. قول میدی؟ بله.
Wie lange darf ich hier parken? U برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Der Chef, der den Laden hier schmeißt [schupft] . U این رییس که اینجا کارها را اداره می کند یا می چرخاند [در اتریش]
Bei uns gibt es so etwas nicht, sehr wohl aber in Deutschland. U ما همچه چیزهایی اینجا نداریم ولی در آلمان می کنند یا هست.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
vollumfänglich <adv.> U کاملا
durchaus <adv.> U کاملا
durch und durch <adv.> U سراسر [کاملا]
exakt gleich U کاملا مساوی
allen Ernstes <adv.> U کاملا جدی
auffüllen U کاملا پر کردن
anfüllen U کاملا پر کردن
ausfüllen U کاملا پر کردن
Vollwaise {m} U کاملا یتیم
völlig <adj.> U مطلق [کاملا ]
vollkommen <adj.> U مطلق [کاملا ]
vollgefedert <adj.> U کاملا معلق
total <adj.> U مطلق [کاملا ]
äußerst <adj.> U مطلق [کاملا ]
Wir betrachten es als große Ehre, Sie heute abend hier bei uns begrüßen zu dürfen. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
vollenden U کاملا تا آخرتمام کردن
erledigen U کاملا تا آخرتمام کردن
beenden U کاملا تا آخرتمام کردن
fertigstellen U کاملا تا آخرتمام کردن
zu Ende führen U کاملا تا آخرتمام کردن
sich [Dativ] etwas [Akkusativ] durchlesen U چیزی را کاملا خواندن
etwas [Akkusativ] durchlesen U چیزی را کاملا خواندن
tiefgreifend <adj.> U اساسا [کاملا ] [ازریشه ]
radikal <adj.> U اساسا [کاملا ] [ازریشه ]
zu Grunde richten U کاملا خراب کردن
[etwas] abmachen U کاملا به انجام رساندن
ruinieren U کاملا خراب کردن
Das genügt völlig. U اون کاملا کافیه.
lediglich <adv.> U کاملا [کلا] [سراسر ]
durchaus <adv.> U کاملا [کلا] [سراسر ]
gänzlich <adv.> U کاملا [کلا] [سراسر ]
ganz allein sein U کاملا تنها بودن
fest entschlossen sein U کاملا مصمم بودن
vollgefedertes Rad U دوچرخه کاملا معلق
vernichten U کاملا خراب کردن
ganz <adv.> U کاملا [سراسر] [بکلی]
Es ist alles vorbei. U همه اش [کاملا] تمام شد.
völlig <adv.> U کاملا [کلا] [سراسر ]
Sie sind gleichwertig [ebenbürtig] . U آنها همتراز هستند.
Die Straßen sind verstopft. U جاده ها مسدود هستند.
über Jemanden herfallen U کسی را کاملا شکست دادن
einen Spagat machen U پاها را کاملا باز کردن
Jemanden in der Luft zerreißen U بر کسی کاملا غلبه شدن
Das ist heller Wahnsinn. U کاری کاملا ابلهانه ای است.
in den Spagat gehen U پاها را کاملا باز کردن
Ich lese mir den Brief durch. U من این نامه را کاملا میخوانم.
Jemanden in der Luft zerreißen U کسی را کاملا شکست دادن
Sie war meiner überdrüssig. U او [زن] از من کاملا خسته شده بود.
sich [Dativ] den Bart abnehmen U ریش خود را کاملا تراشیدن
Jemanden umhauen <idiom> <verb> U کسی را کاملا غافلگیر کردن
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
über Jemanden herfallen U بر کسی کاملا غلبه شدن
erschöpfen U با دقت [کاملا] بحث کردن
Äpfel mit Birnen vergleichen <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
So schwierig die Umstände auch sein mögen, ... U هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
Sind morgen die Geschäfte offen? U فردا مغازه هاباز هستند؟
ungleiche Brüder {pl} U اشخاصی که اسما برادر هستند.
Das sind unsere Plätze. U این جاها مال ما هستند.
Ach nee, sag bloß! U نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]
etwas [Akkusativ] vollends anhalten U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
Das ist doch etwas ganz anderes. U این که کاملا موضوع دیگری است.
Ich bin ganz Ihrer Ansicht. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
Es ist durchaus möglich. U این کاملا امکان پذیر است.
eine glatte Lüge U دروغی مطلق [کاملا بدون حقیقت]
Das Kabel reicht nicht ganz bis zur Steckdose. U سیم برق کاملا به پریز نمیرسد.
Wir sind ganz zufrieden, so wie es ist. U اینطور که هست ما کاملا راضی هستیم.
Doppelgängerin {f} U بدل [زن کاملا شبیه به یک شخصیت معروف]
herausgeputzt sein U با جامه رسمی جشن کاملا آراستن
Seine Eifersucht ist völlig fehl am Platz. U حسادت او [مرد] کاملا بی ربط است.
Das kann man wohl sagen. U من کاملا با چیزی که گفتی موافقم. [اصطلاح]
Das kannst du laut sagen. U من کاملا با چیزی که گفتی موافقم. [اصطلاح]
versauen U کاملا خراب کردن [اصطلاح روزمره]
Aus ihren Augen sprach die Verzweiflung. U در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
Die Läufer sind einander ebenbürtig. U این دوندگان با هم همتا [برابر] هستند.
Die Mannschaften sind punktgleich. U تیم ها در امتیاز مساوی [جفت] هستند.
Viele Amerikaner sind Nachkommen von Einwanderern. U خیلی از آمریکایی ها اولاد مهاجرها هستند.
Die Zwillinge sehen sich zum Verwechseln ähnlich. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
Jungen sind nun einmal so. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
weitere 50 sind geplant U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Er gerät ganz nach seinem Vater. U او [مرد] کاملا مثل پدرش رفتار می کند.
Jemanden umkrempeln U رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
Doppelgänger {m} U بدل [مرد کاملا شبیه به یک شخصیت معروف]
Jemanden von Grund auf ändern U رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
zu neuen Ufern aufbrechen <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
Spagat {m} U پاها کاملا باز [یک پا جلو و یک پا به عقب ] [ورزش]
natives Olivenöl extra [Kategorie I] U روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
durch <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
Sie betreiben ganz offen seinen Rausschmiss. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
ein plötzliches Schuldgefühl verspüren U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
Was sind die wichtigsten Änderungen gegenüber den bisherigen Regelungen? U تغییرات اصلی نصبت به قوانین قبلی چه هستند؟
Die Sheltand Inseln sind nördlich von Schottland. U جزیره های شلتند در شمال اسکاتلند هستند.
Ich nehme die dir mal ab. U من آنها را [که دردستت هستند] از تو می گیرم [برای کمک] .
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
Was geht denn hier ab? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
bisher <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر]
Da kannst du Gift darauf nehmen! <idiom> U تو می توانی به این کاملا اعتماد کنی! ا [صطلاح روزمره]
völlig aus der Luft gegriffen U کاملا بی جهت [بی خود] [ادعا یا داستان یا عیب جویی ]
Die Zukunft der Tagesklinik ist mit einem [großen] Fragezeichen versehen. U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
Es ließ ihn nicht los. U این افکار او [مرد] را کاملا اشغال کرده بود.
Zwischen 1 und 2 liegen Welten. <idiom> U ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
Rentner und alleinstehende Frauen sind ein bevorzugtes Ziel von Kriminellen. U بازنشستگان و زنان منفرد هدف ارجح جنایتکاران هستند.
Wenn sie sich einmal entschieden hat, da beißt die Maus keinen Faden ab. [ da fährt die Eisenbahn drüber.] U وقتی که او [زن] تصمیم خود را گرفت دیگر کاملا قطعی است.
Der Kreditnehmer kann über den Betrag völlig frei verfügen. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
laut und deutlich <idiom> U کاملا خوب فهمیدن که شخص دیگر منظورش چه است [اصطلاح]
Alles ist in Butter. <idiom> U همه چیز کاملا رضایت مندانه است. [اصطلاح روزمره]
Wo liegen die eigentlichen Gründe für die anhaltend hohe Arbeitslosigkeit im Iran? U دلایل اساسی برای بیکاری مداوما زیاد در ایران چه هستند؟
Er ist fest entschlossen, hinzugehen, und keinem Argument zugänglich. U او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
Es war eine ansprechende, wenn auch nicht unbedingt ideale Aufführung. U این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
Da beißt die Maus keinen Faden ab. U بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد. [کاملا مسلم وقطعی است]
Die Kirschen in Nachbars Garten schmecken immer süßer. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
Das schleckt keine Geiß weg. <idiom> U بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد. [کاملا مسلم وقطعی است] [در سوییس]
Da fährt die Eisenbahn drüber. <idiom> U بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد. [کاملا مسلم وقطعی است] [در اتریش]
Diese Gespräche sind für die Zukunft des Friedensprozesses entscheidend. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
Verbreitete Symptome für Diabetes sind Gewichtsverlust und Müdigkeit. U نشانه های رایج بیماری قند از دست دادن وزن و خستگی هستند.
Es [Da] drängt sich unwillkürlich ein Vergleich mit dem Original auf, von dem die Neuverfilmung nur ein matter Abklatsch ist. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
bis dato <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bislang <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ] [ اصطلاح رسمی]
bis heute <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
bis jetzt <adv.> U تا کنون [تا این تاریخ ] [تا اینجا] [تا این درجه ] [اینقدر] [پیش از این] [سابق بر این ]
Wir sind fest davon überzeugt, dass Parteipolitik keinen Platz in der Außenpolitik hat. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
einen Neuanfang machen U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
Aus seinem Verhalten konnte sie ungeteilte Zustimmung ablesen. U از رفتار او [مرد] او [زن] استنباط کرد که او [مرد] کاملا موافق است.
Mannschaft A liegt punktegleich mit Mannschaft B auf Platz zwei der Tabelle. U تیم آ با تیم ب برای رتبه دوم در جدول هم امتیاز هستند.
reinen Tisch machen <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
mehrspurige Fahrbahn {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Schnellstraße {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Straße {f} mit geteilten Richtungsfahrbahnen U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Autostraße {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Er hat schon längst seine Dienstzeit in der Firma abgemacht. U او [مرد] مدت زیادی است که خدمت خود را در کارخانه کاملا انجام داده است.
Recent search history Forum search
1چطور می توانم واژه ها را تایید confirm بکنم؟
1این جا کار میکنم
1Durchlessen
1hergehen
1حرف تعریف برای اعداد چه میباشد
1 بردن و آوردن را به آلمان چطوری میگن من که واقعا گیج شدم
1من باید چه زمانی اینجا باشم
1Die ldee
1Ich sehe fern
0معنی کلمه خوش قول چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com